loading...
کلوب هواداران بارسلونا - آبی اناری
کتیبه


Reza بازدید : 402 1391/05/16 نظرات (0)
ســـلام بچه ها.
حال و احوال؟؟؟

با توجه به استقبال بینظیرتون از داستان های چند قسمتی منم یه داستانی رو براتون اوردم
( که البته نوشته خودم نیست و جزو قسمت قدیمی روزنامه ورزشی بوده 
که زحمت تایپشو یکی دیگه کشیده ) تو چند فصل که هراز گاهی یکی دو قسمتشو اپ میکنم...
این یه داستانه از زندگی نامه مسی که به نظر من واقعا قشنگه.
قشنگیش هم بخاطر اینه که با بقیه بیوگرافی هایی که تا حالا از مسی خوندیم فرق داره.
خیلی ساده و روون همه چی رو از زبون اطرافیان مسی توضیخ میده.
امیدوارم خوشتون بیاد : ( با حوصله بخونید! )

روسـاریو؛معاصـر 

«استیك ران یا یك تكه ران گاو میخرم. اینها برشهای ماهیچه اند كه در بارسلونا هم دیده ام ولی نمیدانم آنجا چه اسمی دارند. به تكه های گوشت نمك میزنم، در تخم مرغ می غلتانم و با آرد سوخاری میپوشانم. بعد آنها را سرخ میكنم تا خوب طلایی شوند و میچینمشان توی سینی فر. پیاز را خرد میكنم و تفت میدهم تا طلایی شود، بعد گوجه فرنگی خرد شده، یك كم آب، نمك، پونه و یك نوك شكر اضافه میكنم. حدود 20 دقیقه میگذارم حرارت ببیند. سس كه حاضر شد، روی گوشت میریزم تا خوب همه جایش را بگیرد. مقداری هم پنیر خامهای یا پنیر سفت از یخچال درمیاورم، برشهای نازك میزنم و روی گوشت میچینم. بعد آنقدر میگذارم در فر بماند تا پنیر آب شود. تنها كاری كه میماند این است كه برای كنارش سیب زمینی سرخ كنم. «Milanesa a la napolitana» (شنیتسل ناپولیتانا) آماده كشیدن است.»

سلیا با شور و حرارت و تجربه یك آشپز خوب، غذای محبوب پسرش لیونل مسی را توصیف میكند: «وقتی میروم
بارسلونا مجبورم دو سه بار در هفته این غذا را درست كنم،هر بار هم حداقل با 3 تا برش متوسط گوشت. دست میكنم لای موهایش و به او میگویم: (شنیتسل ناپولیتانا و میت - چای سنتی آرژانتینی-من باعث میشوند تو این همه گل بزنی.) راست است...
وقتی به رئال مادرید 3 گل زد، من آنجا بودم و غذای محبوبش را درست میكردم و برای عصر چای دم میكردم.»

لیونل ذائقه ساده ای دارد؛ شنیتسل ولی نه از گوشت خوك یا اسب. مرغ با سس فلفل، پیاز، گوجه و پونه. زیاد به غذاهای ریزه كاری شده شبیه آنچه برادرش، رودریگو میپزد اهمیت نمیدهد اما خب همه میدانند كه رودریگو سرآشپز است و آرزو دارد دیر یا زود رستوران خودش را باز كند. طبیعی است كه او دست به تجربه بزند و غذاهای جدید را امتحان كند، اگرچه برادر كوچك ترش همیشه هم قدر آنها را نمیداند.
 

شیرینی زیاد دوست دارد؟
 

«بله، لئو عاشق شكلات و آلفاخور (بیسكویتهای سنتی با مغز كارامل؛ خوراكی ملی) است. وقتی میرویم اسپانیا مجبوریم كارتن، كارتن با خودمان ببریم تا همیشه داشته باشد.» 


مادر مسی داستانی تعریف میكند درباره اینكه چطور وقتی بچه بوده، مربیاش به او قول میدهد به جای هر گلی كه بزند یك آلفاخور به او بدهد و او هم در یك بازی 8 تا گل میزند.
 
یك جورهایی سور راه می اندازد. 

مادر شماره 10 بارسا
 از ورای یك فنجان قهوه در كافه «لاتینا» در خیابان «سن مارتین روساریو» با شور و شوق فراوان درباره پسری حرف میزند كه در سراسر دنیا سرشناس است. 

سلیا ماریا كوچیتینی اولیویرا د مسی با موی سیاه، لبخندی ملیح و خطوط چهره ای كه یادآور لئو است (اگرچه میخندد و میگوید او كاملا به پدرش رفته) صدایی نرم و ملایم دارد. وقتی حرف میزند، اغلب نگاهش متوجه خواهرش، مارسلا، میشود كه روبروی او نشسته. مارسلا كوچك ترین فرزند 

خانواده كوچیتینی است
.
«مارسلا كوچیتینی د بیانكوكی»، مادرخوانده لئو و خاله محبوبش است.وقتی لئو به روساریو برمیگردد، دوست دارد در خانه او وقت بگذراند. 

سلیا میگوید:
 
«مجبور میشویم برویم آنجا او را ببینیم یا بهش زنگ بزنیم و حالش را بپرسیم ولی خوب، خواهرم لوسش میكند؛ و امانوئل هم هست. این 2 تا جدایی ناپذیرند.» آنها از سنین خیلی پایین مدام فوتبال بازی میكردند.

سلیا اینطور به یاد می آورد:
 
«5 تا پسر بودند، 3 تای من، ماتیاس، رودریگو و لئو و 2 تای خواهرم، ماكسیمیلیانو و امانوئل.
یكشنبه ها كه میرفتیم خانه مادرم، عادت داشتند قبل از ناهار بروند در خیابان بازی كنند.» 
بازی های بی در و پیكری بودند، یا فوتبال یا تنیس با پا كه آخرش اغلب لئو گریان به خانه برمیگشت چون باخته بود یا بزرگترها حقه سوار كرده بودند. 

مارسلا هم اضافه میكند: 

«یك روز ماكسی، من را یاد این بازیها انداخت و به من میگفت كه وقتی همه، اینجا در روساریو جمع شدند، میخواهد بین مسی ها و بیانكوكی ها بازی بگذارد، درست مثل قدیم ها.»

و این خاطرات ما را به مادر بزرگ "سلیا "رساند،
به غذاهای لذیذ و شیرینی هایش،
به جمع شدن های یكشنبه خانواده و شور فوتبال: 
«او بود كه با بچه ها تا زمین تمرین میرفت، او بود كه اصرار میكرد لئوی من را بازی بدهند، حتی با وجود اینكه به قدر كافی بزرگ نشده بود، با وجود اینكه از همه كوچكتر و ریزه بود؛
چون او همیشه ریزه بوده، آنها میترسیدند زیر دست و پا بماند، زخمی شود 
(عزیزم...) ولی مادرم نمیترسید و اصرار میكرد: 
(به لیونل پاس بدهید، به اون كوچولو پاس بدهید، او است كه گل میزند!
او بود كه ما را قانع كرد برایش استوك بخریم. شرم آور است كه امروز نمیتواند او را ببیند).

وقتی لئو ده سالش بود مرد! (به گفته خود لئو حرکت همیشگی بعد گلش که دستهایش رو به طرف آسمون بلند میکنه رو به مادر بزرگش تقدیم میکنه چون گفته که زندگی فوتبالیش رو مدیون مادر بزرگش هستش) ؛
ولی كسی چه میداند، شاید از آن بالا ببیند كه لئو چه شده و به خاطر نوه ای كه آنقدر دوستش داشت، خوشحال باشد.»
منبع:دوکسی ها
برچسب ها مسی , مقاله , داستان ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
تننننننننننننننننننننننننننن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ترکیب بارسا تو این فصل چه طوره؟
    به نظر شما بارسا در این فصل با این خط دفاعی موفق خواهد بود؟
    بنر کلوب
    پشتیبانی
    رایانامه :
    mrezaleo@yahoo.com


    شماره تماس :
    09380343912
    حامیان ما


    آمار سایت
  • کل مطالب : 1197
  • کل نظرات : 267
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1598
  • آی پی امروز : 111
  • آی پی دیروز : 179
  • بازدید امروز : 632
  • باردید دیروز : 880
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 5,416
  • بازدید ماه : 15,597
  • بازدید سال : 119,477
  • بازدید کلی : 1,517,991
  • کدهای اختصاصی
    hjhj
    رتبه ی گوگل