خبرنگار: آیا برای پدرشدن آماده ای؟ آیا هدیه هاتو برای پسرت آماده کردی؟! براش توپ هم خریدی؟!
لئو:(خنده) نه هنوز! هدیه هایی از سوی خانواده ی آنتو، خانواده ی من، دوستانمون و همه و همه رسیده است اما هیچکدام توپ نبوده اند! هروقت تیاگو به اندازه ی کافی بزرگ شد، برایش توپ میخریم!
خبرنگار: مطمئنا تیاگو طرفدار بارسا و نول خواهد بود....
لئو: خب نمیدانم! احتمالا همینطور است، او حتما طرفدار بارسا خواهد بود!
خبرنگار: آیا واقعا میخواهی پوشک پسرت رو عوض کنی؟ آماده ای تا هرشب، هر دو ساعت یکبار از خوب بیدار بشی؟
لئو: معلومه! داشتن فرزند مسئولیت زیبایی ست و من منتظرم، منتظر همین لحظات هستم!
لئو:(خنده) نه هنوز! هدیه هایی از سوی خانواده ی آنتو، خانواده ی من، دوستانمون و همه و همه رسیده است اما هیچکدام توپ نبوده اند! هروقت تیاگو به اندازه ی کافی بزرگ شد، برایش توپ میخریم!
خبرنگار: مطمئنا تیاگو طرفدار بارسا و نول خواهد بود....
لئو: خب نمیدانم! احتمالا همینطور است، او حتما طرفدار بارسا خواهد بود!
خبرنگار: آیا واقعا میخواهی پوشک پسرت رو عوض کنی؟ آماده ای تا هرشب، هر دو ساعت یکبار از خوب بیدار بشی؟
لئو: معلومه! داشتن فرزند مسئولیت زیبایی ست و من منتظرم، منتظر همین لحظات هستم!
خبرنگار:و سخن پایانیتون؟!!
لئو:حقیقت اینه که من بسیار خوشحالم و مشتاق بدنیا اومدن تیاگو. هنوز نمیدانم بعنوان پدر چکار باید بکنم. میخواهم تمام لحظاتم(فوتبال بازی کردن و موفق بودن) رو درکنار او لذت ببرم. میخوام تیاگو بفهمه که چکارمیکنم!!!!!